نـــــــــــامت را تغییر بده فرهاد جان!(از یاران عج)!
اسمش فرهاد بود،فرهاد کاظمی...
خواب عجیبی دیده بود،رفتند خدمت آیت الله ناصری،خواب را تعریف کردند...
خدمت آیت الله بهجت نیز حاضر شدند...آقا گفتند:«شما باید به سپاه ملحق شوید و لباس پاسداری بپوشید»چند بار سرشانه اش زدند و به او فرمودند:«شما در جوانی شهید می شوید»فرهاد(عبدالمهدی)خیلی خوشحال شده بود.آقا از او خواستند اسمش را تغییر دهد:بگذارد عبدالمهدی یا عبدالصالح...
چند ماهی از عقدشان می گذشت،میخواست اسمش را عبدالمهدی بگذارد...اما هنوز همسرش نمی دانست که چرا !
قبل از خواستگاری همسرش خواب عجیبی می بیند؛خواب شهید سید علمدار اما تنها نبود! دوشادوشش مردِ جوانی بود نا آشنا...شهید فرمود:«این جوان همان کسی است که شما از ما درخواست کردید و متوسل به امام زمان(عج) شدید.»
آرامش عجیبی وجودش را فرا گرفت اما بی توجه به خوابش گذشت!..شهید به خواب مادرش آمد...
خواستگاری در همان زمانی که شهید( سید علمدار )گفته بودند اتفاق افتاد!
وارد خانه شد!دختر پاهایش سست شد! تمام خوابش جلوی چشمش آمد ، او همان است که در خواب دیدم...
عقد کردند...صاحب دوبچه شدند...کم کم باید همسرش را آماده می کرد...زمزمه هایی می شنید...
گفت: «خودم را نمیبخشم که اینجا هستم و حرم خانم مورد جسارت واقع شده است.» گفت: «سوریه خط مقدم کشور ماست، اگر ما برای دفاع آنجا حاضر نشویم، خون این همه شهید پایمال میشود.»
رفت...50 روز گذشت...همسر دوباره خواب عجیبی دید...
شهید نوشت:یار مهدی(عج)...به آرزوی دیرینه اش رسید...14 سال در انتظار شهادت...
-امشب برای امام (عج)دعا کنیم
-برای هم دعاکنیم
-مخصوصا کشورهای اسلامی
+مخصوصا عاقبت بخیری
همسر شهید نوشت:
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه،از خیابانی که نیست
می نشینی روبه رویم،خستگی در می کنی
چای می ریزم برایت،توی فتجانی که نیست
باز می خندی و می پرسی که حالت بهتر است؟!
باز می خندم که خیلی،گرچه می دانی که نیست
شعر می خوانم برایت،واژه ها گل می کنند
یاس و مریم می گذارم،توی گلدانی که نیست
چشم می دوزم به چشمت،می شود آیا کمی
دستهایم را بگیری،بین دستانی که نیست؟!
وقت رفتن می شود،با بغض می گویم نرو
پشت پایت اشک می ریزم،در ایوانی که نیست
می روی و خانه لبریز از نبودت می شود
باز تنها می شوم،با یاد مهمانی که نیست!
بعدِ تو این کار هر روز من است
باور این که نباشی،کار آسانی که نیست...