وارد کلاس شدند...
بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهم کُن لِوَلیِکَ...
بسم الله...والعادیاتِ ضَبحًا...
آروم دعاهایشان و سوره عادیات را می خواندند و کم کم همهمه ها کمتر میشد...بچه ها استاد اومدنا...!
این بار درسمان بود خطبه هَمام ...درس تقوا...
...خطبه193/...وَ وَضَعَهُم مِنَ الدُّنیَا مواضِعَهُم...با آرامش وشیرینی خاصی شروع به توضیح دادند ...:
به هرکسی هر چیزی داده نشده،دو دلیل داره:!
1-امتحان الهی (آخرین آیه سوره انعام)
2-بشر موجودی است که فقط می تواند اجتماعی زندگی کند،اگر بنا بود همه همسطح باشند هیچ کس کارهای پایین را انجام نمیداد درحالی که خیلی وقت ها کارهای پایین ارزشش بیشتر است.مثلا کسی دیگه کارگر نمیشد...کسی دیگه مامور شهرداری نمیشد...همه میخواستن مدیر باشن!همه بهترینها را میخواستن!
+خیلی از ثواب ها وگناهان ،اجتماعی است...کسی که خمس نمیدهد زکات نمیدهد غیبت کردن و دروغ و کنایه زدن و اذیت کردن
...بیشترِ گناهان انسان اجتماعی است...اگه انسان تنها می بود اون وقت پشت سر کی غیبت میکرد و دروغ میگفت و سخن چینی میکرد؟....
+انسان موجودی اجتماعی است...خداوند ماله فقرا را در ماله اغنیاء قرار داده...
با همان لهجه ی شیرینشان ادامه دادند:...اگر فقرا نبودند ثروتمندان هیچ گاه به بهشت نمی رفتند.(حدیث ار معصوم/میزان الحکمه)
جملاتشان دلها را آرام میکرد بعضی اشک در چشم حلقه زده به استاد می نگریستند بعضی در فکر فرو رفته و ...
چقدر ناب بود این حرف ها و سخن ها...
+همه این ثوابها( مثل کمک به فقرا،خمس و زکات...)را به تو حواله داده اند:یعنی خدا نمیتونست خودش فقرا را غنی کنه؟چرا میتونست ...برای اینکه تو به جایی برسی این کارها را حواله داد به تو...
+امام خواستن تو با خمس و زکات دادن به جایی برسی...( خدا احتیاج ندارد به این خمس و زکات ها و کمک به فقرا ...تویی که نیازمندی)...
پ.ن:این پست برای تنبه خودم و جهت یادآوری نوشته شده است!