درمنزل جناب شیخ بودیم،هنگام بیرون آمدن از در حیاط ،ابتدا ایشان خارج شد و من هم به دنبال ایشان بودم.زنی از آنجا می گذشت با مانتوی عنّابی رنگ و آرایشی آنچنانی و گیسو فروهشته برپشت.
جناب شیخ به من گفت:ببین!....
وقتی او را نگاه کردم دیدم زمین،مانند مس گداخته است، و همان زن بدون پوشش ایستاده و از هر تار موی او آثار ناپاکی شهوت(مادّه شهوانی)می ریزد و شعله ور می شود(گُر می گیرد)مانند قطرات بنزین که بر روی آتش بریزد.
وقتی چنین صحنه ای را دیدم،جناب شیخ"ره"بمن گفت:روح او(آن زن)را به اندازه ی هزار آدمِ واجب الجهنم عذاب می کنند!
زندگی سرشار از خوشبختی رو باید«ساخت»
نه اینکه آن را مثل جایزه شانسی به طور اتفاقی و تصادفی پیدا کرد
برای داشتن زندگی خوب مبارزه کنیم...
امام علی(ع):
گویی مرگ بر غیر ما نوشته شده،و حق جز بر ما واجب گردیده،و گویا این مردگان مسافرانی هستند که به زودی باز می گردند،درحالی که بدنهاشان را به گورها می سپاریم،ومیراثشان را می خوریم،گویا ما پس از مرگِ آنان،جاودانه ایم!.آیا چنین است،که اندرز هر پند دهنده ای از زن و مرد را فراموش می کنیم و خود را نشانه ے تیرهای بلا و آفات قرار دادیم؟
عایا حتما باید چیزی حرام باشد تا ما از آن دست بکشیم؟؟
عایا حتما باید بما همه چی را بگویند...همه چیه همه چی را!!!؟اون وقت نمیشویم قوم بنی اسرائیل...