❤ شَهیدِ قَرنِ 21 ❤

سلام
خوشحالم که به اینجا اومدید.
در قسمت لینک "درباره شَهیدِ قَرنِ21"شرحی درباره زندگانے خودم و معرفے وبلاگم دادم .
جهت اطلاع!
^دانلود واستفاده از عکسها بهمراه لوگو بلامانع است.


«حَوِّل حالَنا اِلی اَحسَنِ الحال»
.: التماس دعا :.

آخرین نظرات
  • ۲ تیر ۹۶، ۲۳:۵۶ - س _ پور اسد
    ✔✔
  • ۲ بهمن ۹۵، ۱۱:۴۴ - ... یک بسیجی ...
    یاحق

۴۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

۲۹بهمن

مورد داشتیم مادره پسره زنگ زده میگه دختره شما پوستش چه رنگیه!

-فلان

مادره:آها ! اون وقت قدش چنده ؟!

-163

مادره: آها ! من پسرم میخواد قده زنش165 باشه !

دخترتون به پسره من که نمیخوره اما یه مورد براتون سراغ دارم!

مامان دختر: 

دختر:

مادره پسره:

دختره تا شنیدهچشاش پر از شک شده از بس خندیده!




پ.ن:میدونید اگه همچین ملاکایی داشته باشید  ازدواج موفقی هم خواهید داشت.اگه خدایی نکرده ی روزی باهم دعواتون شد زود دوتایی میرید ، می چسبید به دیوار قدتونو اندازه میگیرید همه اختلافا تموم میشه!!!

شهیدِ گمنام
۲۸بهمن
ظهر یک روز سرد زمستانی بود.
مادری در ایوان خانه لباس می شست،دخترش از پشت شیشه او را می دید...مادر شلوارش را بالازده بود تا خیس نشود.خیلی سرد بود...دختر در دلش گفت مادرجان شرمنده ام که نمیتوانم حتی در لباس شستن هم کمکت کنم!دره ایوان را باز کرد  وگفت:  مادر بیا تو خسته شدی هوا سرد است یه لباس مناسبت تر بپوش...
مادر:نه عزیزم هوا خوبه،لباسمم مناسبه!
آمد تو...تا لباس ها را پهن کند...کمی استراحت کرد...دخنر نزد مادرش نشست و گفت:قربونت برم یکم استراحت کن میخوای پاپوشتو بیارم...دیگر منتظر نشد،پاپوش مادر را آورد روی بخاری گرم شد.
-مادر میخواهم پاپوش را پایت کنم ،با محبت خاصی پای مادر را بالا گرفت و دست به کار شد!.
اما باز پای مادر سرد بود.دختر چادرش را آورد گرم کرد و روی پای مادرش انداخت...
-عزیزم دستت درد نکنه،
-کاری نکردم
-الهی خوشبخت شی،الهی هرچی از خدا می خواهی بهت بده...

(همیشه دردلش زمزمه میکرد من یک کار کوچک میکنم و مادر انقدر قربان صدقه می رود و تعریف می کند،او که این همه کار را خودش به تنهایی انجام میدهد چه...!!!
(به خدا گفت :خدایا چگونه حق مادر را بجا آورم...یاده حدیث امام افتاد...هیچ وقت نمی توانی حقّش را به جا آوری...)

برای سلامتی همه مادرا صلوات...

پ.ن:حتی بدترین مادر ها برای مادر شدنشان 9ماه سختی کشیده اند...شب بیداری کشیده اند...درد کشیده اند...


شهیدِ گمنام
۲۷بهمن

وارد کلاس شدند...

بسم الله الرحمن الرحیم

اللّهم کُن لِوَلیِکَ...

بسم الله...والعادیاتِ ضَبحًا...

آروم دعاهایشان و سوره عادیات را می خواندند و کم کم همهمه ها کمتر میشد...بچه ها استاد اومدنا...!

این بار درسمان بود خطبه هَمام ...درس تقوا...

...خطبه193/...وَ وَضَعَهُم مِنَ الدُّنیَا مواضِعَهُم...با آرامش وشیرینی خاصی شروع به توضیح دادند ...:

به هرکسی هر چیزی داده نشده،دو دلیل داره:!

1-امتحان الهی (آخرین آیه سوره انعام)

2-بشر موجودی است که فقط می تواند اجتماعی زندگی کند،اگر بنا بود همه همسطح باشند هیچ کس کارهای پایین را انجام نمیداد درحالی که خیلی وقت ها کارهای پایین ارزشش بیشتر است.مثلا کسی دیگه کارگر نمیشد...کسی دیگه مامور شهرداری نمیشد...همه میخواستن مدیر باشن!همه بهترینها را میخواستن!

+خیلی از ثواب ها وگناهان ،اجتماعی است...کسی که خمس نمیدهد زکات نمیدهد غیبت کردن و دروغ و کنایه زدن و اذیت کردن

...بیشترِ گناهان انسان اجتماعی است...اگه انسان تنها می بود اون وقت  پشت سر کی غیبت میکرد و دروغ میگفت و سخن چینی میکرد؟....

+انسان موجودی اجتماعی است...خداوند ماله فقرا را در ماله اغنیاء قرار داده...


با همان لهجه ی شیرینشان ادامه دادند:...اگر فقرا نبودند ثروتمندان هیچ گاه به بهشت نمی رفتند.(حدیث ار معصوم/میزان الحکمه)


جملاتشان دلها را آرام میکرد بعضی اشک در چشم حلقه زده به استاد می نگریستند بعضی در فکر فرو رفته و ...

چقدر ناب بود این حرف ها و سخن ها...

+همه این ثوابها( مثل کمک به فقرا،خمس و زکات...)را به تو حواله داده اند:یعنی خدا نمیتونست خودش فقرا را غنی کنه؟چرا میتونست ...برای اینکه تو به جایی برسی این کارها را حواله داد به تو...

+امام خواستن تو با خمس و زکات  دادن به جایی برسی...( خدا احتیاج ندارد به این خمس و زکات ها و کمک به فقرا ...تویی که نیازمندی)...



پ.ن:این پست برای تنبه خودم و جهت یادآوری  نوشته شده است!





شهیدِ گمنام
۲۵بهمن

دخــــترک خیلی خسته بود،اما میلاد حضرت زینب (س)را از یاد نبرده بود...

به مادر گفت: مامان به بابا بگو نیاد خونه تا از سره کار اومد ما رو ببره مسجد ،برایم پیامک اومده که جشنه...(در دلش گفت چقدر برای این جشن بزرگ برنامه ترتیب داده اند و دلش قنج زد!)آخر خیلی تبلیغ کرده بودند.

مادر زنگ زد و اتفاقا پدر باهمه خستگیش قبول کرد...

بهترین لباسهایش را پوشید و با حجب و حیای خاصی روسریش را جلو کشید...

مامان بریم...

وارد مسجد شدند ...هرچه جلوتر می رفت بوی خوشمزه قرمه سبزی بیشتر میشد...(آخجوووووون)...رفتند داخل...

وای خدای من فکر کنم همه دوستام اومدن چقدر  بهم خوش میگذره...

وارد که شد تعدادی از دوستانش را دید و خوشحال شد امّا فقط همین!

مداح  هم مولودی که نه مداحی میکرد!

کمی میرفت پیش دوستانش کمی می نشست پیش مادرش ... آرام و قرار نداشت(در دلش گفت کو اون جشن!)

حالا نوبت آقای سخنران بود که از منبر پایین نیاید!وای خدای من نیم ساعت 1 ساعت....همینجوووووووووووووووور سخنرانی به درازا کشیده شد.

کم کم مردم زمزمه های حرف زدنهایشان باهم شروع شد...انقدر که صدای زنها همه جا را پرکرده بود !

آقا سخنانش تمام شد و حالا نوبت آقای دیگری بود که پشت میکروفون جا خوش کرد...

مسائل روز سیاسی کشور....!

مردم کم کم بلند شدند و حتّی منتظر شام هم نشدند و رفتند...

دمه در ایستاده بود و زمزمه های مردم را می شنید:

-اینم شد جشن بااین جشن گرفتنشون...

-این چه جشنی بود...

-بابا ما که مومنیم خسته شدیم...

-مردم انقد خسته شدن که حتی شامم نمیخوان

....

دخترک خیلی شرمنده شد،شرمنده خانوم حضرت زینب(س)،شرمنده همه کسانی که در جلسات حضور داشتند...

خسته و ناراحت غذایش را  گرفت و به خانه برگشتند...



+خانومم میلادتون مبارک/
+تبریک میگم به همه ی مدافعان حرم به خاطره این میلاد پر نور و برکت
+لازم نیست که بگویم این داستان واقعی چقدر رنجیده خاطرم کرد؟
+لازم نیست که بگویم جوانان باایمان ما خوشی هایشان در مجالس اهل بیت و ناراحتیهایشان در همین مجالس است...
+لازم نیست که بگویم ... سکوتـــ گاهی حرفهای بیشتری دارد.


شهیدِ گمنام
۲۲بهمن

خیلی سردش شده بود...هی دوستش می گفت برو برام چای بگیر

-گفت: بیا باهم بریم...

-باشه

اما ی دفه دوستش غیبش زد! دید اون دور دورا وایساده ،رفت پیشش

-مگه چای نمیخواستی بیا باهم بریم دیگه!

-دوستش:خواستگارم اونجا وایساده من نمیام!!!عجب !از دست این خواستگارا .

انقد سرتق بود ول کن نبود ،به دوستش گفت یا باهم می ریم یا چای بی چای!

اما در دلش یه جوری میشد آخر مردا و پسرها اونجا زیاد بودند

در دلش می گفت: چقدر مرد!من بینه اینا برم چای بگیرم؟!

یکم خلوتتر شد و با دوستش رفت جلو...هی روسریشو میداد جلو ...هی دور و برشو نگاه میکرد به مردی نخوره !

اما اخرش ...چای اول رو گرفت... دوستش باز زده بود زیره قولشو اون دور وایساده بود تا چای بدستش برسه و نوش جان کنه!

در همین حین هی میترسید موقع چای دادن دسته آقاهه بخوره به دستش! اما چای دوم رو هم گرفت آخر خیلی سرد بود ...

اما پشیمان شد که چرا چای گرفته...آخر موقع گرفتن چای دوم دستش به دست آقا خورد...

(یاده شهیده کشاورز افتاد که برای عید میخواست کفش بخره اما چون مغازه شلوغ بود از ترس اینکه به نامحرم برخورد نکنه اومده بود بیرون...!به مامانش گفته بود خودت برو برام یه کفش انتخاب کن)

با بداخلاقی چای رو به دوستش داد و گفت بگیر اعصابمو خورد کردی...!




شهیدِ گمنام
۲۲بهمن

مورد داشتیم گفتن شما خشک مغز تعصبی صاحب زور و پولو  و نفت هستین...خخخ

باشه ... تو این گیر و دار پولمون کجا بود بااین وضعیت مردم دوما نفتمونو که ...نگو شرمم میشه بگم که این نفت رو چطوری دارن میدن دسته ی مشت غربی و... بدون اینکه پول درست حسابی عاید ایران بشه....

بابا دلهای ما خون تر از شماست

شما از دنیایتان خون دل میخورید و ما از دنیا و اخرتمان ...دنیای شما کاملا با ما فرق می کند ما از ظلم به بی پناهان خون دل میخوریم و مسولیت سنگینی که بردوش ماست و نمیدانیم روز قیامت چه جواب بدهیم به شهدا و خون دل میخوریم...

کدام زور و کدام پول؟؟؟

کمی واقع بین باشیم...

ما امروز آمدیم به میدان...همه جور آدمی باهرحجابی امده بودند و من بهت زده بودم و برایم خیلی جالب بود و خوشحال شدم ازاین آمدنها...کدام کیک و کدام ساندیس وای خیلی خنده داراست!!! کجای دنیا برای کیک و ساندیس قیام کردند خون دادند و برای زنده نگه داشتن یاد و راه شهدایشان ساندیس خوردند؟؟؟بمن معرفی کنید آن ملت را...

امت اسلامی بارِدبگر ثابت کردند هدفی والاتر وعالی تر از پول و نفت در پسِ این قیام و راهپیماییشان نهفته است...

به کوری چشم متعصبان و حسودان که یه مشت حرفهایی که در مغزشان کرده اند را برای ما بازگو می کنند و خود را روشنفکر قلمداد میکنند فاین تذهبون؟

امروز به میدان رفتم به راهپیمایی و وظیفه ام بود...انقدر هوا سرد بود و من و دوستم جز آخرین افرادی بودیم که به خانه برمی گشتیم نه پولی با خود همراه داشتیم و نه هیچ کارت بانکی ای.

تا رسیدیم اتوبوس رفت و ما همچنان می لرزیدیم تصمیم گرفتیم پیاده به خانه برگردیم در راه احساس کردم سرما به استخوانم رسیده هنوز هم سرما در وجودم است ...این را گفتم نه برای منتی بلکه بدانند نه پولی بما میدهند و نه مقام دنیایی ای.

سهم ما از این دنیا رهبری فقیه و فرزانه و امتی مسلمان که همپنان در صحنه است....که بزرگترین سهم ما از دنیااست...



شهیدِ گمنام
۲۱بهمن


ما فردا به میدان می آییم وبار ِ دیگر ثابت می کنیم که قیام ما قیام نور بود نه قیام برای پول و آب و برق و گاز و تحریم...

ایرانی حتی اگر مسلمان هم نباشد حتی اگر ولایت فقیه را قبول نداشته باشد ایرانی که هست؟
ایرانی باغیرت است...
ایرانی اصیل است...
ایرانی دنیایش را زندگیش را به آمریکا و اسرائیل و...نمی فروشد حتی اگر مسلمان نباشد...
شهیدِ گمنام
۲۱بهمن



دابسمش های انقلابی  خبرنگاران




بهمن خونین جاویدان

تاابد زنده یادِ شهیدان

شهیدِ گمنام
۲۰بهمن

سلام...

به زودی درمورد آسیب بازی های اندروید(مخصوص کودکان) پستهایی میگذارم که بعضی هاش رمز داره و پستهای رمز دارو فقط خانومها میتونن بخونن چون یکم عکسهاش زننده است و ...

پستها در قالب عکسها و فیلمهایی است که خودم تهیه کردم و از مادران و زنان و دختران جوان میخوام که خودشون نظراتشونو در مورداین بازی ها بدن...و من فقط از نظراتتون بهره میبرم و احتمالا جمع بندی نظرات در وبلاگم به صورت عموم نمایش داده میشه تا همه بهره ببرند.

خیلی از مادرها نمیدونن این بازی ها چه تاثیر روانی روی بچه هاشون میگذارد...

بازی هایی که مضمونشون : بازیِ انتخاب دوست پسر و زنگ زدن به اونهاست(مشروب خوردن و رقص...)

                                  بازیِ  kiss

                                   بازیِ حاملگی

                                   بازیِ اصلاح وآرایش دختر و پسر 

                                   حمام رفتن و شستن ادمک داخل بازی توسط کودکان

                                    ...

به صورت ظریفی مسائل ج ن س ی و بی حیایی داره دراین بازیها نشان داده میشه،بازی هایی که محتواشون به درد سن کودکان و نوجوانان نمیخوره...و به گونه ای طراحی شده که کودک را نسبت به مسائل ج کنجکاو میکنه ...


لطفا همکاری کنید و نظراتتون و تحلیلی هایی که به ذهنتون میرسه را مطرح بکنید...


+این موضوع را جدی بگیرید آینده بچه های ما درخطره اگر دیر بجنبیم زمانی میرسه که بیدار میشیم و میبینیم ای دلِ غافل جا تَر و بچه نیست!!!


لطفا با حوصله و جدیت پستها را دنبال کنید،درصورتی که سوالی به ذهنتان میرسد مطرح کنید یا هرچیزی که مربوط به بازیها می شود.حتی اگر تجربیات و خاطراتی نسبت به بازیهای ضداخلاقی و غیر مفید و...دارید بفرمایید.

درصورتی که راهکاهایی برای دور کردن کودکان و نوجوانان از انواع بازیهای رایانه ای و موبایلی و... دارید درهمین پست درج کنید.


+پستها پیوسته در حالِ بروز شدنه لطفا برای استفاده از مطالب به صفحات قبلی نیز مراجعه کنید.

شهیدِ گمنام
۲۰بهمن


+عرق شرم برجَبین هر جوانی مینشیند ازاین ....
+پیشاپیش از خوانندگان محترم بخاطره این مطالب عذر میخواهم...

فساد اخلاقی شاه

شهیدِ گمنام